بسم الله النور

 

بسم الله النور      بسم الله النور النور           بسم الله نور علی نور       بسم الله الذی هو مدبر الامور         بسم الله الذی خلق النور من النور      و انزل النور علی الطور       فی کتاب مسطور    فی رق منشور             بقدر مقدور          علی نبی محبور   والحمد لله الذی هو بالعز مذکور          و بالفخر مشهور   و علی السراء و الضراء مشکور        و صل الله علی محمد و آل محمد

 

 

و اکنون سالها از زندگیم میگذرد. اگر این متحرک 18 سال با سرعت ثابت V، یا شتاب ثابت a، یا شتاب متغیر a حرکت میکرد، الان به کجا رسیده بود؟

خوب محیط خیلی تاثیر داره، اطرافیان، آدمها، امکانات دور و برت، اشیاء دور و برت و هر چیز دیگه. از آدم تا آدم تفاوت میکنه. اما وقتی کسی علم پیدا میکنه، این اثرات کم رنگ میشن. اون موقع یه چیز دیگه مطرحه، اراده. علم و عمل، توئمان.چرا که گفتنش ساده است و اکثرا هم دلنشینه.

خوب من زندگی نامه های زیادی خوندم، چارلی چاپلین، بیل گیتس که آدم های موفقی بودن و کتاب هایی که درباره موفقیت نوشته شدن ، غورباقه رو قورت بده ... یا زندگی نامه مرحوم دولابی، شیخ رجب علی خیاط، شیخ جعفر مجتهدی، مرحوم حافظیان، مرحوم نخودکی اصفهانی، مرحوم آیت الله شاه آبادی و خیلی بزرگان دیگه که آدم بودن! انسان کامل! اما فرق من با کسی که واقعا به دنبال موفقیت و سعادته(یعنی این که پا رو از علم فراتر میذاره و به عمل میرسه) اینه که وقتی درباره شیخ انصاری در کتاب مصباح الهدی به نقل از مرحوم دولابی میخونه:

" ... تا این که بالاخره به نفر چهارم – آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی – که شخص و طریق بود برخوردم. او با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوسته بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جایی از عالم است. او دین ندارد و در وادی توحید به سر میبرد. یک استوانه نور است که از عش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه اهل بیت در آن میله نور قابل وصول است.  "

نمیره تو کف که چه مردی، آدم به کجاها میتونه برسه، وای در هر ساعتی در جایی از عالم؟ اوه خدای من، عجب... بلکه شروع میکنه به فکر کردن که من هم چه بکنم تا مثل او بشم؟ بعد هم شروع میکنه مثل اونها شدن.

مشکل اصلی در اینه که دل بسته شدیم. به همه چیز.نشونشم این که نمیتونیم 1 هفته دور از خونه دوام بیاریم، بدون این که لپتاپ و mp3 پلیر و دوربین عکاسی و موبایل و کتاب و اوه... هزار تا چیز دیگه رو با خودمون ببریم.

چه اگر علقه نداشته باشیم، و علقه چیزی نیست جز همین چیزهای ساده، مثلا موسیقی یا فیلم یا اینترنت و وب(ول) گردی و خوردن و خواندن و ... که برامون عادی شدن، اگه علقه نداشته باشیم، 1 بار شنیدن " من اخلص لله اربعین لیله جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه "، بس که دیگه شروع کنیم به پیشرفت و ترقی.

من (خوب چون میبینم که همه از من بالاترن، همه از من بهترن - یا لااقل این طور حس میکنم، چون میدونم که بنده سراپا تقصیرم ولی از دیگران چیزی نمیدونم - ) همیشه با خودم این طور فکر میکردم که خوب این آدم ها (افراد دور و بر، آشنایان، مردم کوچه و بازار و ...) چرا پس به جایی نمیرسن؟ اونها که گناهی نمیکنن. بعد فهمیدم که این علقه ها هستند که ما رو نگه داشتن و نمیذارن به جایی برسیم.

 

 

 

- خوب ، این هم سلام دوباره من به شما دوستان عزیز. خودمونیم ها، عجب محیط جالبی درست شده. و ما رو به خود وابسته کرده. و خواندن مطالب شما باعث دل گرمی و پند گیری ما است.

 

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

یا شب و روز به جــز فــکر توام  کــاری  هـست

 

- راستی، سید گفت :"ما دیدیم تو دخترهای دانشگاه صبا نداریم.." اما نگفت که دیگه به طرف sms ندادم که خودش رو معرفی کنه. خیلی محافظه کاره این سید ما. یعنی به خاطر این که یه موقع لو نره، حتی ننوشت که  "شما؟".(یه چیزی تو مایه های asl plz خودمون!)

 

- مسجد دانشگاه ما هر دوشنبه افطاری میده، خیلی برنامه خوبیه، نمیدونم وضعیت دانشگاه های دیگه در این مورد چه طور هست، اما اگه ندارین این برنامه رو راه بندازین که خیلی عالیه، اگه با روزه های ماه رمضان حال کردی، پس این طوری بیشتر حال کن!

 

- سید با بحث خوبی که در آخر مطلبش کرد، یک استارتی رو زد، من دوست دارم که یک سری مباحثی رو عنوان کنیم، از بهتر شدن، از تکامل و از پیشرفت . که هم به درد دنیامون بخوره هم آخرتمون. حالا بعضی ها نیان بگن مردم از این چیز ها حالشون به هم میخوره. خوب شما که کارت درسته از چیزهایی بگو که مردم حالشون به هم نخوره، و به دردشون بخوره. خلاصش این که ما منتظریم.

 

- محمد مهدی -